دوستان شرح دل خسته من گوش كنيد
تا كه ازجام فلك ساغر مي نوش كنيد
گفتگوي من ودل ازمحن دوران بود
يا كه واضح تر از ان اه شب هجران بود
گفتگوي من ودل قصه خاموشي بود
گر نگويم به غلط عهد فراموشي بود
دوستان قصه من قصه تنهاي دل است
سخن از خستگي وسردي وماءواي دل است
دوستان راز دلم را چو عيان مي سازم
شعر بي ساز خودم را به فغان مي سازم
روزگاريست كه من با دل سر گشته خود
مي زنم گام كه جويم ره گمگشته خود
روزگاريست كه من با غم دل حيرانم
چند گاهي ست كه من واله وسر گردانم
شرح اين قصه نداند دل بي كينه من
نظرات شما عزیزان:
برچسبها: